پيام
+
[تلگرام]
ببخشيد، يک سكه دوزاري داريد؟
ميخواهم به گذشته ها زنگ بزنم!
به آن روزهاي دور...
به دل هاي بزرگ،
به محل كار پدرم،
به جواني مادرم،
به کوچه هاى كودكى،
به هم بازيهاى بچگى.
ميخواهم زنگ بزنم به دوچرخهي خسته ام،
به مسير مدرسه ام که خنده هاي مرا فراموش کرده،
به نيمکت هاي پر از يادگاري،
به زنگ هاى تفريح مدرسه،
به زمستاني که با زمين قهر نبود،
به بخارى نفتى که هم ما را با عشق دور هم جمع ميکرد،
ميدانم آن خاطره ها کوچ کرده اند
مي دانم ...
آري ميدانم كه تو هم، دنبال سكه ميگردى!
افسوس! هيچ سکه اي در هيچ گوشي تلفني،
ديگر ما را به آن روزها وصل نخواهد کرد
حيف ...
صد افسوس که دوزاري مان به موقع نيفتاد !
6-
97/10/27
رايحه ي انتظار
هعييي چه دوراني بود ياد خاطراتم تازه شد....
دختران حوا
يادش بخير